طراحى عبارت است از محصول و نتیجه عملى که از کشیدن خطوط بر روى سطح انجام مىگیرد.
زبان طراحى براى ضبط و کشیدن خطوط کلى، نیز ثبت تصاویرى به کار مىرود که طراح آن را مشاهده، تصور و تخیل کرده و سپس اجرا نموده است. طراحى به دیگر سخن، «گونهاى بازنمایى تصویرى یا نقشآفرینى است، عمدتاً با تأکید بر عنصر خط» . طراحى همواره یکى از درونیترین و شخصىترین انواع هنرها شناخته شده است. از اوایل رنسانس، هرگونه طراحى مقدماتى، قسمت اصلى جریان ِ خلق هنرمندانه بهشمار مىآمده است، زیرا فکر و تخیل، نخست از طریق طراحى بهظهور مىرسد و نمایان مىگردد.
یادآور مىشود که با توجه به آغاز سده بیست و یکم میلادى، برخى دامنه طراحى را وسیعتر از آنچه ذکر شد مىدانند و معتقدند بسیارى دیگر از فعالیتهاى خلاّقه که مبتنى بر تعریفهاى کلاسیک طراحى نیست، باید آنها را با معانى و تحولات امروزى سنجید؛ از این رو نمىتوان روش تعیین کننده و مشخصى براى آنها ترسیم کرد. براى نمونه، مواردى از کلاژ، هنر مفهومى و بسیارى از نقاشىها و آثار متفاوت امروزى را طراحى مىدانند بسیارى از تعاریف، با توجه به تحولات روز در همه زمینهها، جامع و مانع نیستند و بسیارى از مفاهیم نیز با یکدیگر ادغام شده، مفاهیم جدیدى پدید آمدهاند، مىتوان به این آثار، که با این نگرشها ساخته شدهاند، توجه کرد و آنها را نیز در تعاریف طراحى جاى داد.
طراحى در نزد هنرمندان و طراحان، به دلایل متفاوتى صورت مىگیرد و نسبت ارزشگذارى و توجه به آن، در نزد طراحان متفاوت است. برخى، بهگونهاى طراحى مىکنند که گویى مشغول نقاشى هستند. طراحى برخى دیگر نیز به نظر مىرسد با نقاشىهایشان از نظر روش کار متفاوت است. به هر حال، این موضوع نسبى است، گاهى در بین آثار طراحى یک هنرمند به تصاویرى برمىخوریم که ارتباطى با آثار شناخته شده هنرمند ندارد، بهطورى که بهنظر مىآید در حد مشق (اتود)هایى براى یک حرکت یا یک فکر باشد. آثار طراحى یا نقاشى برخى از هنرمندان دقیقاً برگرفته از آثار دیگران است.
همین امر سبب مىشود تا هنرمند بتواند ریزهکارىها و عناصر تشکیل دهنده اثر هنرمند اصلى را کشف و بازآفرینى کند.
عدهاى از هنرمندان، براى اجراى نهایى کارشان موضوعات مختلفى را در هم مىآمیزند. این طرحها ممکن است نتیجه مشاهده دقیق جزییات طبیعت، زندگى، مرگ یا ترکیبى از کلیه آنها بوده و حتى ترکیبى از تراوشات ذهنى هنرمند باشند.
طرحهایى هستند که تنها به قصد طراحى انجام مىشوند؛ یعنى: طراحى آزادانه به شیوهاى مستقل براى بیان احساسات فردى . طراحى براى طراحى، که ابتدا در خاور دور (چین و ژاپن) به اوج خود رسید. آنان براى حفظ تأثیر ضربههاى قلمشان، از به کار بردن رنگهاى تیره و مات خوددارى مىکردند. طراوت بیشتر آثار «آب مرکبى» ناشى از همین امر است.
در ایران نیز افرادى چون «رضا عباسى» ( ۱۶۳۵ــ ۱۵۶۵م) و پیروانش، به طراحى توجهاى خاص داشتهاند.
سرعت دست طراح بسته به نوع طراحى ممکن است کند یا تند باشد. در طراحى «خطوط محیطى،» حرکت ابزار طراحى و چشم در یک هماهنگى، خطوطى آرام، تدریجى و ثابت دارد. اما در طراحى «اسکیس» یا طراحى حالت، سرعت کار براى ثبت حس و حالت کلى مدل به حساب مىآید. ارزش هر طراحى معمولاً به موضوع آن چندان ربطى ندارد، نکته مهم نحوه برخورد طراح با عناصر بصرى در کادر تصویر است و داشتن احساس و شناخت قوى و نیز داشتن دانش کافى درباره موضوعى است که قرار است ترسیم کند. در طراحى، موضوعات و مفاهیم عالىتر لزوماً ارزش بالاتر از موضوعات پستتر یا سادهتر ندارند مگر به جهت ارزشهاى بصرى و تجسمى. براى مثال مىتوان به «پوتینهاى کهنه» ونگوگ که ظاهرا موضوع بىارزشى دارد اشاره نمود، روحیه و احساس هنرمند نیز در انتخاب وسیله و نوع کار دخالت دارد و از این رو، او را به سمت آن وسیله
و ابزارى مىکشاند که با روحیهاش سازگارى داشته باشد. به همین علت، گاه نسخهبردارى از آثار استادانى که به سبب روحى و روانى و شخصیت خطوط به کار رفته در آثارشان، به روحیه ما نزدیک تراند در انتخاب صحیح و شیوه کار، بسیار تأثیرگذار و مناسب است.
طراحى ممکن است به درجات متفاوتى از واقعیت، دور (خیالى) یا به آن نزدیک باشد. طراحى خیالى موجب مىشود تا از تکیه بیش از حد به مدل یا موضوع کار، دورى کنیم و زمینههاى رشد تخیل خود را فراهم آوریم. ضمن آن که طراحى از واقعیت ممکن است توانایى و اعتماد به نفس ما را در طراحى و دیدن دقیق محیط پیرامون تقویت سازد که همین امر، به اندازه تخیل لازم و ضرورى بهنظر مىرسد.
برخى از طراحان به حذف جزییات غیرلازم تمایل دارند و طراحى خود را به سادهترین اجزاى ممکن و به حداقل مىرسانند. عدهاى نیز به طراحىهاى پرکار و با جزییات بیشتر گرایش دارند. با این همه، طراحى اعم از پرکار یا ساده، نباید عناصر اضافى داشته باشد، بلکه باید عناصر آن به کمترین مقدار برسد. هر هنرمندى، متناسب با احساس و روحیه خود، به نوع خاصى از طراحى و شیوه ایجاد خطوط گرایش بیشترى دارد؛ براى مثال، تمایل به طرحها و خطوط بسیار حساس و عاطفى، از هنرمندى با خصوصیات روانى و روحى «ونگوگ» بر مىآید، همان گونه که تمایل به آرامش و روانى خطوط در آثار «ماتیس،» ناشى از آرامش روحیه و شخصیت اوست.
کسانى که به نظم و تعدیل همزمان عناصر تصویرى علاقهمندند، ممکن است به آثار هنرمندانى چون «انگر» توجه نشان دهند. و افرادى هم که به خطوطى با ضربات سریع و ناگهانى تمایل دارند، به کار هنرمندانى چون «رامبراند» علاقهمند شوند.
پارهاى از طرحها، کنترل شدهتر و بعضى نیز آزادترند و شاید به همین سبب، داراى خطوط و حرکات پیشبینى ناپذیر و هیجانانگیزترى باشند. پارهاى دیگر از آثار همداراى هر دو ویژگى هستند .
طراحى آزادانه یا فىالبداهه را براى دستیابى به جوهره مدل و تسخیر و بیرون کشیدن آن نیاز داریم؛ همچنین به مهارت کنترل شده یا تحلیلگرایانه نیز براى آراستن و برجسته کردن یک موضوع نیازمندیم (براى مثال در برخى آثار، امرفىالبداهه بودن بر تحلیل و دقت غلبهدارد و از این رو داراى خطوط شتابآلود و به اصطلاح «پرتابى» هستند). این گونه طراحان در اسکیسهاى خود، کار را با مجموعهاى از خطوط آزاد و تصادفى آغاز مىکنند، اما به تدریج از میان همان خطوط تصادفى، براى مثال شکل سر یک شیر، یک انسان یا هر چیز دیگرى پیدا مىشود. شاید خطوط اولیه در ابتدا فىالبداهه باشند، اما سرانجام به خطوط دقیقتر و کنترل شدهتر تبدیل
مىشوند . در طراحى، تغییر ضخامتهاى خطوط و حالت پرتابى و سریع، حاکى از انرژىهاى آزاد شده، طراوت و سر زندگى است .
خطوط بعضى دیگر از هنرمندان مانند «ونگوگ،» نیرومند هستند و از درونى پر التهاب و دردناک سرچشمه مىگیرند که بسا ناشى از زندگى تلخ و پر درد هنرمند باشد.
موضوعات انتخابى طراح، رابطه مستقیمى با محیط اطراف او دارد. دلیل توجه خاص «بروگل» به روستانشینان و «موراندى» به اشیا و طبیعت بىجان پیرامون ، جملگى به علت لذت خاصى است که هنرمند از این مضامین بر مىگیرد و به همین سبب، شناخت بیشترى از آنها دارد.
موضوع طراحى بسیار متنوع است. براى نمونه، گاه بیانگر واقعهاى است ، گاهى توصیفگر مردم و مکانها مىباشد) و برخى نشانگر حرکت و سرعت تحولات جامعه است تعدادى دیگر نیز نشاندهنده احساس هنرمند به اشیا و محیط پیرامون و همچنین تعدادى نمایانگر خوابها و رؤیاها هستند.