طراحى به معناى دیزاین
واژه انگلیسى «دیزاین» ، از واژه ایتالیایى «دىسیکنو» Di Segno و لغت فرانسوى «دسَن» Dessin هر دو بهمعناى «طراحى» گرفته شده است.
طراحى بهمعناى دیزاین بهطور کلى داراى دو مفهوم جداگانه است. مفهوم ِنخست، بر روند سازماندهى «عناصر بصرى»؛ (خط، رنگ، بافت و مانند آن) با تکیه بر «اصول طرح.» (تعادل، ریتم، تناسب، هماهنگى، وحدت و نظایر آن) دلالت دارد. بدینترتیب، روندى است براى آفرینش هر کار هنرى و سازمان دهى آن در حیطه هنرهاى تجسمى (نقاشى، مجسمهسازى و،)… هم چنین معادلى است براى«ترکیببندى» یا «کمپوزیسیون» در نقاشى. اما امروزه در معناى دوم و به طور کلى در اشاره به «هنر تجارى،» «طراحى صنعتى» و «گرافیک» به کار مىرود و از آن به ِصورت قسمت اصلى مراحل ساخت، بازاریابى و فروش محصولات داراى تولید انبوه، یاد مىشود.
براى رسیدن به این معنا و مفهوم،
دیزاین با سیر تحول طولانىاى در غرب همراه بوده است. پیشینه این تحول، به زمان انقلاب صنعتى در اروپا و کشورهاى غربى در اواخر قرن ۱۷و اوایل قرن ۱۸میلادى مىرسد؛ یعنى حرفه و تولید محدود به تولید انبوه انجامید و این امر از طریق سازمان ِدهى مجدد کار و استفاده از نیروى ماشین (حذف مراحل سنتى تولید کالا) صورت گرفت. به تدریج مراحل دیزاین یا طراحى محصول از مرحله ِساخت آن جدا شد. این جدایى بدین معنا بود که هر محصول قبل از تولید، طراحى و برنامهریزى شود که همین کار به حرفه ِخاصى منجر شد، یعنى، کار مشخصى که فقط شامل طراحى محصول بود و با مراحل تولیدى کالا چندان ارتباطى نداشت. به افرادى که چنین کارى را بر عهده دارند طراح صنعتى یا «دیزاینر» مىگویند.
دیزاین در قرن بیستم،
مانند هر هنر دیگر با تحولات بسیارى رو به رو گشت؛ براى مثال، تأثیرات مدرسه «باوهاوس» که سعى در وحدت هنرمند و صنعتگر و معمار داشت، یا نظریههاى مدرن در اواخر قرن بیستم که به انتقاد از دیزاین و بازنگرى اندیشههاى مربوط به آن مى پرداخت جملگى در تحول دیزاین مؤثر بودند. با همه این تحولات آن چه مسلم است، وجود انکار ناپذیر انواع و اقسام محصولات طراحى شده در زندگى روزمره ماست، زیرا طراحى دیزاین یا طراحى محصول به یقین بهصورت جزیى از فرهنگ اجتماعى بشر درآمده است .